مجموعه تاریخ تطبیقی اسلام از حاج آقا طائب
چهارشنبه، 27 آبان 1394
21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
بیداری مردم و سختی کار برای حاکمان پس از شهادت فاطمه (س)
… (1) مباحث جلسات گذشته به اینجا انجامید که زهرای مرضیه (س) به شهادت رسید. افرادی که با امیرالمؤمنین (ع) بودند و بعد از حمله به خانه آن حضرت، رفتند و تحت بیعت نظام حاکم قرار گرفتند، نگذاشتند قضیه پنهان بودن قبر فاطمه (س) فراموش شود و همواره این سؤال را مطرح مینمودند که چرا باید قبر دخت پیامبر (ص) مخفی باشد؟!
این سؤال، مدینه را فرا گرفت و با توجه به سخنان پیامبر اسلام (ص) در مورد دخترش فاطمه (س) مثل «فاطمةُ بَضعَةٌ مِنّی … » باعث بیداری مجدد مردم شد.
در آن برهه، جوی به راه انداخته بودند که ماجرای دفن شبانه زهرا (س) و قبر مخفی او، زیر سر علی (ع) است! عدهای این جوسازی را پذیرفتند؛ اما عدهای که شاید هم اکثریت بودند، گفتند به علی (ع) چه ربطی دارد؛ مگر وصیتنامه زهرا (س) را نشنیدید؟
پس یک نوع اختلاف نظر و گفتوگویی در مدینه بود که البته به این منتهی نمیشد که مردم به در خانه علی بن ابیطالب (ع) بیایند؛ اما کار برای افراد به قدرت رسیده سخت شده بود و نمیتوانستند آنگونه که میخواهند، کار را پیش ببرند.
بنابراین افراد حاکم به این نتیجه رسیدند که حل این قضیه دست امیرالمؤمنین (ع) است و از این رو بین خود گفتند ما باید کاری کنیم که علی (ع) از خانه بیرون بیاید و این قیل و قال ختم شود.
به دنبال این تصمیم، افرادی از جمله عباس را نزد آن حضرت فرستادند تا از ایشان بخواهد که از خانه بیرون بیاید. خود حاکمان هم آمدند و نسبت به قضایای پیشآمده از امیرالمؤمنین (ع) عذرخواهی نموده و پذیرفتند که آن حضرت با آنها بیعت نکند. به این ترتیب، امیرالمؤمنین (ع) از خانه بیرون آمد و فردی عادی در اجتماع شد؛ ولی الزامی بر بیعت و شرکت کردن در نماز جمعه نداشت.
اقدام امیرالمؤمنین (ع) در جهت ایجاد ثروت مؤثر
اقدام اول امیرالمؤمنین (ع) در آن برهه این بود که زندگی موجود را ترمیم کند؛ چرا که به دلیل بیعت نکردن، حقوقی از بیتالمال نداشت، و از طرفی، فدک هم محاصره شده بود. اما کارگریِ آن حضرت، کارگریِ ساده نبود؛ بلکه ایشان در جهت ایجاد یک ثروت مؤثر، گام برداشت. همچنانکه خدای متعال یک ثروت مؤثر در اختیار پیامبر اکرم (ص) قرار داده بود که عبارت بود از ثروت حضرت خدیجه (س).
لازم به ذکر است که ثروتها دو دستهاند: ثروت معمولی و ثروت مؤثر. ثروت معمولی به شکلی است که به محض اینکه دست به خرج آن بزنی، تمام میشود؛ اما ثروت مؤثر آن است که هر چه خرج کنی، تمام نمیشود؛ چون روی تولید یا تجارتِ ماندگار سرمایهگذاری شده است.
خدیجه (س) نیز، هم در تولید و هم در تجارت سرمایهگذاری کرده بود و از این رو، هر چه پیامبر اسلام (ص) آن را خرج میکرد، تمام نمیشد. زمانی ثروت وی ضربه اساسی خورد که در دوران شعب، مشرکان راه تجارت را بستند و موجودی خرج شد. مقداری هم که باقی مانده بود، مصادره شد.
امیرالمؤمنین (ع) هم به دنبال ثروت مؤثر بودند؛ یعنی یک جریان تولید قوی. این، کار اول حضرت بود. لذا ایشان در کنار کارگری، شروع به آباد کردن زمینهای بایر کردند. آن حضرت، هم آگاهی کامل داشت که در کجا چاه بزند تا به آب برسد و هم فن کشت را میدانست که چه چیزی بکارد تا در اسرع وقت به محصول برسد.
قانون اسلام این است که زمین، برای کسی است که آن را احیا کند. در مدینه هم، زمین بایر زیاد بود. علی (ع) از نزدیکترین مکان (پشت بقیع) شروع کرد به ایجاد نخلستان که در پای آن هم به کشت صیفیجات اقدام نمود. آن حضرت در این کار خیلی سریع به نتیجه رسید.
نمونههایی از برکات کار امیرالمؤمنین (ع)
روزی امیرالمؤمنین (ع) کیسهای بر دوش داشت و در راهی میرفت. شخصی از آن حضرت پرسید: در کیسه چه داری؟ امام (ع) فرمود: ان شاء الله هزار نخل خرما. یعنی هر چه که ایشان میکاشت، همه نتیجه میداد.
امروزه در مدینه خیابانی هست به نام «شارع امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب». از اول تا آخر آن خیابان، همه، باغهایی بوده است که ایشان، آباد و وقف کردهاند.
عربها به منطقه شجره، آبار علی (چاههای علی) میگویند؛ چون آن حضرت منطقه شجره را آباد کرده است. از مدینه که به سمت مکه بروید، به منطقه یَنبُع میرسید که آنجا هم آباد شده علی (ع) است.
آن حضرت، کار آباد کردن زمینها را تا حومه مکه پیش برد. ایشان از زمین اول در مدینه، بررسی را شروع میکرد تا از مکه سر درمیآورد. در مکه خانه خدا را زیارت میکرد و دوباره به مدینه بازمیگشت.
جریان جسارت خالد بن ولید به امیرالمؤمنین (ع)
نقل کردهاند که روزی امیرالمؤمنین (ع) با بارَش بازمیگشت. در کنار چاهی، به خالد بن ولید و چند نفر دیگر رسید که از جنگ برگشته بودند. خالد جسارت کرد و به امیرالمؤمنین (ع) گفت: خوب عافیتطلبی را انتخاب کردی! حضرت به او نگاهی کرد و به تعبیر من فرمود که در حد خودت سخن بگو! جواب امیرالمؤمنین (ع) به او برخورد و دوباره سخن خود را تکرار کرد. وقتی برای بار سوم جسارت کرد، علی (ع) سنگ آسیابی را که در آن حوالی بود، برداشت و بر سر او کوبید. سر خالد از آن طرف سنگ آسیاب بیرون آمد. حضرت سنگ آسیاب را رها کرد و او زیر آن شیء سنگین ماند. اطرافیانش خواستند که آن سنگ را بکِشند، ولی زیر چانه گیر میکرد. خواستند که آن را بشکنند، ولی نتوانستند و نمیشکست. او را با همین وضعیت به مسجد مدینه رساندند. او جریان را برای عمر بن خطاب که آنزمان خلیفه بود، تعریف کرد. خلیفه دوم او را سرزنش کرد که اشتباه کردی این سخنان را به علی گفتی.
به هر حال، به دنبال امیرالمؤمنین (ع) فرستاده و از ایشان خواستند که مشکل را حل کند. آن حضرت در صورتی حاضر شد سنگ را بردارد که خالد از ایشان عذرخواهی کند. او از علی (ع) پوزش طلبید و آن حضرت سنگ را به راحتی از سرش برداشت.
وصیت امیرالمؤمنین (ع) نسبت به پرداخت قرض
امیرالمؤمنین (ع) وصیتنامهای داشت که در آن، به امام حسن (ع) فرموده بود 700 دینار بدهکار هستم؛ آنها را ادا کن. (700 دینار حدود 350 سکه بهار آزادی میشود). باید توجه داشت که این بدهکاری، برای بیتالمال نبود (و اصلا بدهکاری بیتالمال مربوط به ایشان نمیشد)؛ بلکه چون همه راهها بسته بود، آن حضرت، از اموال خودش برای حکومت خرج میکرد و وقتی کم میآمد، با توجه به اینکه افراد ثروتمند میدانستند حضرت چه درآمدی دارد، به ایشان قرض میدادند.
البته پرداخت این مقدار پول برای امام حسن (ع) سهل بود؛ چرا که امیرالمؤمنین (ع) بر خودش و اولادش (ائمه معصومین) نسبت به آن موقوفات ولایت گذاشته بودند و تولیت با خود آن بزرگواران بود؛ و با توجه به اینکه در وقف، متولی میتواند در صورت صلاحدید صاحب وقف، مدتی درآمد را به موقوفعلیهم ندهد، پس امام حسن (ع) میتوانست از درآمد زمینهای وقفی، قرض پدر بزرگوارش را ادا کند.
(1). در ابتدای جلسه، استاد دقایقی در مورد حوادث رخ داده در فرانسه صحبت کردند و تحلیل جالب و نسبتا مبسوطی از آن داشتند که ما در متن پیاده شده نیاوردیم. علاقهمندان میتوانند برای شنیدن آن، به فایل صوتی یا تصویری این جلسه درسی رجوع کنند.