بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَمُ الخْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلََ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَمَصَةٍ غَیرْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۳)
ارتباط آیه ی ۳ و ۶۷ مائده
در روایات آمده است که بخش میانی آیه ۳ سوره مبارکه مائده و آیه ۶۷ با هم نازل شده است. البته باید توجه شود بحث تفسیری مطلب دیگری است ولی اگر نازل شدن آیات با یکدیگر یا چگونگی نزول آیات را در روایات قطعی داشته باشیم می توان به آن استناد کنیم. در روایات داریم که در بازگشت از حجه الوداع به پیامبر اکرم وحی می شود: یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ(۶۷) و بعد این بخش آیه(۳) الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن. مهم این است که در نظم تکوینی قرآن این آیات چگونه تدوین شده اند.
تعبیر مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ
این اصطلاح در قرآن فراوان دیده می شود و تعبیری است که می توان آیاتی را نشان داد که معنایش خود قرآن است. اما در آیه ۶۷ این عبارت صرف خود قرآن نیست و باید معنای خاصی بدهد و منظور این نیست که پیامبر برو قرآن را بیان کن شاهد کجاست؟ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ اگر بیان نکنی، کل رسالت را بیان نکردی. توتولوژی – معنای توتولوژی این است که مثلا فرض کنید در مباحث منطقی فلسفی ضرورت به شرط محمول است شما می گویید زید قائم است و یک موقع می گویید زید قائم، قائم است. پس وقتی محمول وارد موضوع می شود، هر چیزی خودش هست. در این آیه هم بیا قرآن را بگو، اگر نگویی قرآن و رسالت را نگفتی اطلاع جدیدی نیست اگر نگفتی نگفتی دیگه – اتفاق می افتد یعنی اگر مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ را قرآن بگیریم آیه این طور می شود که اگر قرآن را بیان نکنی، بیان نکردی و رسالت را تمام نکردی، در صورتی که مهمترین رکن رسالت پیامبر، گفتن قرآن است لذا از همان ابتدا یک چیزی هست که اگر نگوید رسالت الهی را نگفته و پدیده رسالت زیر سوال می رود.
خطاب های یَأَیهُّا الرَّسُولُ فقط برای گفتن قرآن نیست بلکه رسالت پیامبر مجموعه ای از وظایف پیغمبر است که در آن َ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس ِما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ، لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّه و البته گفتن قرآن هم هست ولی اگر منظور این باشد که اگر قرآن را نگویی پس رسالت را نگفتی آیات دیگر مانع همچین حرفی است.
اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ
وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ خدا تو را از شر مردم دور می دارد، این حرف سال آخر زندگی ایشان گفته شده است. اگر سال اول بعثت بود می گفتیم اینها دوست دارند تو ماست مالی کنی اونا هم ماست مالی کنند و قضیه با ماست مالی تمام شود. حال که بحث سر گفتن صرف برو قرآن را بگو نیست چون اگر قرآن را نگویی در سال دهم و بعد از ۲۳ سال قرآن گفتن که رسالت به باد نمی رود لذا این تعبیری است که معلوم است یک چیزی هست که وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ و ادله و دلیلی برای یک اتفاق خاصی است که در شرف اتفاق افتادن است و الّا در سال دهم هجرت که یهود و مشرکین منکوبند و در این سالها پیامبر به روم نامه می نویسد و امپراطوریها را مورد خطاب قرار می دهد، قریب ۲۳ سال سر قرآن کوتاه نیامده است حالا الان اگر قران را نگویی رسالتت به باد می رود معنا ندارد. سوره مائده در سال ۱۰ هجرت نازل شده است باید فضای نزول را بشناسیم چون برای فهم مفاد کلام است نه برای یک کار تاریخی. مثلا شما می خواهید یک جمله از امام را بشناسید برای ظهورات خود کلام و برای استحضار از خود کلام لازم است بدانید امام این سخن را در چه فضایی گفته است و این به معنای وام گرفتن از تاریخ نیست. لذا تفاوت شناخت سور مکی و مدنی، و شناخت فضای مدینه در آن زمان مهم است. این سوره دو ماه قبل از رحلت پیامبر نازل شده است و این دو بخش یکی در آیه ۳ و یکی در آیه ۶۷ آمده است. ما می خواهیم کار تفسیری کنیم اگر بحث علوم قرآنی بود می گفتیم روایت می گوید این دو قسمت با هم آمده پشت سر هم هست. اما اینجا ما در مقام بحث تفسیری هستیم لذا محتوای آیه ۳ باید در خود آیه ۳ و محتوای آیه ۶۷ هم در خود آیه ۶۷ باید تفسیر شود. ولی استحضار از کلام مسبوق به این است که فضای نزول را بدانیم و دلیل اینکه این سوره در سال های آخر عمر پیامبر است در خود سوره مشخص است و لزومی ندارد از جایی وام بگیریم. سوره های مائده، توبه، نساء و مائده یک روال قطعی را دنبال می کند.
جایگاه آیه ی ۶۷ در سوره ی مائده
لذا در آیه ۶۷ معنای عبارت مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ اگر به این معنا باشد که قرآن را بگو و در غیر این صورت رسالت نا تمام می ماند معنا ندارد و این معنای قرآن اینجا نه متزلزل می شود بلکه به عبارتی به آن معنا در آیه ۳ می رسیم که نقطه محوری قران یک مطلب دیگری است که آن مطلب دائما در سوره مائده تشریح می شود. در آیات قبل و بعد از آیه ۶۷ نیز این عبارت به معنای محتوای دین و قرآن آمده است. اینجا نمی خواهیم بگوییم معنا یکدفعه عوض شد بلکه همان حالت سوره احزاب در آیات مربوط به تطهیر است که در میانه آیات مربوط به زنان پیامبر به بحث تطهیر اشاره شده است. یا در میانه آیه ۳ و احکام مربوط به حرمت گوشت ها آیه ولایت جا گرفته است اینجا هم در میانه گذاشته شدن این عبارت انگار قصدی هست و باید به دنبال قصد خداوند بگردیم. آیات کاملا به هم چسبیده و معنا دارند. از آیه ۶۴ مائده نگاه کنید. وَ قَالَتِ الْیهَودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ یهود می گوید دست خدا بسته است غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بمِا قَالُواْ دست خودشان بسته باد و لعنت شدند به خاطر آنچه گفتند بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ چون دست خدا باز است (اگر چیزی را ما نمی فهمیم خوب نمی فهمیم اگر می گویند خدا دو دست دارد خوب دو دست دارد) یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ لَیزَیدَنَّ کَثِیرًا مِّنهْم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَ کُفْرًا اینجا معنای عبارت مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ کاملا مشخص و به معنای قرآن است وَ أَلْقَیْنَا بَیْنهَمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلىَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ طغیان و کفر یهودیان را زیاد می کند کلُّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ هرگاه آتش جنگ را روشن کردند خدا آن را خاموش می کند وَ یَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْمُفْسِدِینَ(۶۴) وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوی بخرج دهند لَکَفَّرْنَا عَنهْمْ سَیِّاتهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ(۶۵)
وَ لَوْ أَنهَّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیهْم مِّن رَّبهِّمْ و اگر اقامه تورات و انجیل کنند و اقامه قرآن بکنند که بین اینها فرق ندارد و اینها همان دین واحد است اگر اقامه تورات و انجیل بکنند همان اقامه قرآن است. انجیل و تورات تا همان زمان غیر محرّف است تا زمان خود پیغمبر تحریف تورات به کتمان بوده است. برای همین این همه آیات داریم که قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ این تورات ها را از گوشه های خانه هایتان در بیاورید ببینید همین که ما داریم می گوییم را نوشته یا نه؟ علمای یهود تورات را قراطیس و کاغذ کاغذ کردند یکسری را آوردند و یکسری را کتمان کردند و این کتب آسمانی اینچنین تحریف شدند.
اقامه تورات، انجیل و قران همان دین واحدی است که در الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ در جلسه قبل عرض شد که بحث اکمال دین است نه بحث اکمال یکسری شریعت ها و احکام و تمام شدن احکام نیست بلکه بحث اکمال دین و خطوط کلی آن است. اکمال دین به معنای نقص دین و کامل شدنش نیست اگر چه این مفهوم را به ذهن می رساند که ناقص بود و کامل شد اما عنصر ولایت و رهبری عنصری بود که در زمان خود پیامبر هم بود و بعد از پیامبر بوجود نیامد منتها بیم این بود که ولایت و رهبری چگونه می خواهد ادامه یابد و اگر آنها اقامه تورات و انجیل و قران بکنند لَأَکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم از زیر پا و بالای سرشان می خورند رزقشان می آید و مِّنهْمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ از این اهل کتاب یکسری امت میانه رو و مقتصد هستند و سر براهند ولی وَ کَثِیرٌ مِّنهْمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ(۶۶) کثیری از اینها بد عمل می کنند . آیه ۶۷ را می اندازیم به پیوستگی آیات توجه کنید قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ شىَْءٍ ای اهل کتاب منهای اقامه تورات و انجیل چیزی نیستید حَتىَ تُقِیمُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِیلَ وَ لَیزَیدَنَّ کَثِیرًا مِّنهْم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَ کُفْرًا پس اینجا هم مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ قرآن است اما در میان این آیات و در آیه ۶۷ همین عبارت آمده است که معلوم است قرآن نیست. این یک عنصری است که خدا او را چکیده این عبارت قرار می دهد.
فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ از دست کدام مردم می خواهی لطمه بخوری که خدا تو را از شرشان حفظ می کند. به پیغمبر بعد از فتح مکه بگوید قرآن را بگو و وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ اینجاست که با این تحلیل کم می آورید.
معنای عالی مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ
بنابراین مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ یکی از معانی عالیه قرآن است یعنی یک معنای است که جایگزین خود قرآن می تواند باشد این معنا عدل قرآن است و همین که دارید “انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی” این ها عدل همند اینها معادل همدیگرند و این عبارت بیانگر معنای ریشه ای قرآن می باشد. ما نمی خواهیم بگوییم این آیه بی ربط با آیات قبل و بعد از خودش است اتفاقا می گوییم باید ربطش را تشخیص دهیم. هرکس در فضای نزول حرکت کرده باشد می بینید در سوره های انعام، نحل، بقره و مائده این جداسازی انجام می شود که باید تحلیل شود که دین وابسته به همین عنصر محوری است. در آیه ۶۷ نیز می فرماید یَأَیهُّا الرَّسُولُ و نه یا ایها النبی و دقیقا در همان شأن اجتماعی رسول که شأن رهبری رسول است بحث می کند که اگر تو این خط را ادامه ندهی باید! پس باید یک خطی باشد و گر نه رسالتت قطع شده و ابلاغ رسالت نکرده ای. از کنار روایات هم بی توجه نمی توان گذشت نباید با روایات آیات را تفسیر کرد بلکه باید با روایات روش صحیح تفسیر را بفهمیم یعنی روایات در حکم دوپینگ است و در آنها یکسری اتصال هایی رعایت شده است که شما هم بعنوان یک مفسر می فهمی که یک اتصالاتی برقرار است. در بحث وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ معلوم است پیامبر در معرض آسیب اجتماعی قرار دارد و خداوند او را دلداری می دهد که مشکلی نسبت به این قضیه نداشته باشد و این قضیه مشابه با داستان ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش در سوره احزاب است.
ابطال نظریه انحصار قرآن برای شبه جزیره عربستان
آل عمران ۱۹۹: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیهْمْ آن چیزی که به شما نازل شده و به ایشان نازل شده یعنی برای هر دو شما نازل شده است و برای اهل کتاب می گوید أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ در ادبیات قرآن منظور آن است که تورات و انجیل ها قبلا به شما نازل شده و قرآن را کتاب مَا أُنزِلَ إِلَیهْمْ می داند یعنی دوباره به آنها نازل شده و از یهود و نصاری توقع دارد که مسلمان شوند و اگر این به معنای همان انجیل و تورات بود چه توقعی بود که آنها مسلمان شوند و به دینشان باقی می ماندند.
بقره ۸۹ : وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرینَ (۸۹ )اینها قبل از پیامبر استفتاح می کردند و هل من مزید می طلبیدند بابت پیغمبر جدید که فکر می کردند از خودشان است.
وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ هم در آیه ۶۶ نیز مبطل این نظریه ای است که تورات برای یهودیها، انجیل برای مسیحی هاست بلکه همه باید مسلمان شوند. در همین سوره مائده وصف منصفین از اهل کتاب را بیان می کند که وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ (۸۳) اینها چشمهاشان اشک می ریزد (چشم میریزند از اشک) مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ . بنابراین همه چیز باید در محور ثابت دین اقامه شود . هیمنه و اشراف قران بر کلی کتب آسمانی در خود قران به کرات بیان شده است.
بحث مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ یعنی هر چه بقیه گفته اند پیامبر هم در محور دین قبول دارد و انچه که دین گفته نه شرایع – شریعت موسی معلوم است که با شریعت عیسی نسخ شده و شریعت عیسی نیز با شریعت محمد (ص) نسخ شده است- بلکه در غیر اینصورت ما انزل الیهم نبود، در محور دین إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ بحث خبر است انشائیه که نیست. نمی خواهد بگوید بروید مسلمان شوید بلکه می گوید دین که یکی بیشتر نیست پس مسیحیت و یهودیت هم همان اسلام است یعنی محور دین از شاهراه اصلی تشریعات و شرایع بیرون آمده و در محورهای اصلی اش اقامه می شود. حتی جامعه مسیحیت اگر مسیحیت غیر محرف دستش بود و آن را اقامه می کرد فرقی نمی کرد که اسلام اقامه شود و مطمئنا به اسلام می رسید و مسیحیت نابی که قرآن معرفی می کند آن است که مسیح به حواریون خود می گوید قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ یعنی یک مسیحیتی که در آن انصار و حزب الله دارد قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ اینها اهل جنگ و مبارزه اند و عند ظهور حضرت مسیح پشت سر حضرت مهدی(ع) قیام می کند و خود حضرت مسیح پیامبر اسلام را بشارت داده است که یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ
آیه شاخص برای تبلیغ رسالت
در سوره احزاب آیه ۳۹ الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ یخَشَوْنَهُ وَ لَا یخَشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا آیه شاخص کسانی است که تبلیغ رسالت می کنند و از احدی غیر از خدا نمی ترسند و فقط از خدا می ترسند این حصر که فقط از خدا می ترسند آیات مشابهی را تفسیر می کند مثل آیه ۳۷ و آیه وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ را که معلوم است از چیزی می ترسند و وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ به یاد آور که به آن کس که خدا به او نعمت داد، و تو نیز به او احسان کرد یعنی پیامبر از چیزی می ترسد نه بدین معنا که از انجام حکم خدا بترسد که مثلا در جریان ازدواج با زینب (زن فرزند خوانده اش) ازدواج کند چون در عرب جاهلی فرزند خوانده مثل فرزند بوده است و خداوند می خواستند توسط پیامبر این رسم را بردارند بلکه این ترس برای این بود که با این اتفاقات نسبت به پیامبر بدبین شوند و خودشان به انحراف کشیده شوند و الّا پیامبر که یک تنه مسئول جنگیدن با دشمن بود آنجا که می فرماید فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ یک تنه بجنگ و وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ البته مومنان را نیز تشویق کن که بجنگند. مسئول جنگ یک تنه که حالا از مردم نمی ترسد و فقط دلیلش ترس از انحراف مردم می باشد و این همان خشیتی است که در دل ولی خدا ایجاد می شود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته