اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما نخبگان, فرهيختگان, مهمانان بزرگوار را گرامي ميداريم و ايام پُربركت كرامت را ارج مينهيم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به بركت مولود اين ايام, نظام ما را در سايه ولايت وليّ عصرمان همچنان حفظ كند! گزارش سودمند متخصّصان نفت و گاز را شنيديم، اميدواريم اين كشور بتواند براساس استقلال و امنيت و آزادي كه آرزو دارد به مقصد برسد!
يك نكته درباره ايام كرامت به عرضتان برسد و يك نكته ديگر هم مربوط به قطب فرهنگي اين كشور ـ يعني امامزادگان ـ به عرضتان برسد. كلّ سال و عمر ايام كرامت است؛ زيرا خداي سبحان براساس كرامت جهان را آفريد و انسان را خلق كرد و كارگزاران اين نظام هم افراد كريم هستند. درست است كه نفت و گاز از زمين برميخيزد، اما روزیِ ما نفت و گاز نيست! فرمود روزيِ شما از آسمان است ﴿**وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ**﴾1 و آن هم رزق كرامت و انسانيت است؛ آن كرامت و انسانيت از نفت و گاز بهره خوب ميبرد و اگر رزق آسماني كه كرامت است نباشد، با داشتن نفت و گاز كسي به مقام والاي انسانيت نميرسد. درست است كه در بخشي از آيات قرآن فرمود: ﴿**وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَ اتَّقَوا**﴾؛2 باران هم از بالا ميآيد و نفت و گاز هم از پايين ميآيد، ولي آنچه اين دو قطب را اداره ميكند كرامت انساني است. فرمود من كريم خلق كردم ﴿**وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ**﴾؛3 من انسان را كريمانه آفريدم، اين تعبير درباره آسمان و زمين و نفت و گاز و معدن طلا و نقره نيامده است، فرمود آنن مواد جماد میباشند؛ ولي من انسان را كريمانه آفريدم، اين اصل اول.
منشأ كرامت انسان هم خلافت اوست، چون او خليفه و جانشين خداي كريم است از كرامت بهره برده است، اين دو اصل.
اصل سوم آن است که اگر جانشين، قائممقام و خليفه كرامت خود را از خدا دارد، بايد «مستخلفعنه» خود را خوب بشناسد؛ زيرا كرامت انسان ذاتيِ او نيست، چون او جانشين و خليفه كريم است، بايد اسماي حسناي «مستخلفعنه» را هم بداند، متّصف بشود، عمل بكند و منتشر بكند تا طَرْفي از كرامت ببندد، او كرامت خود را از جانشينيِ «الله» دارد. اگر كسي حرمت او به قائم مقامي او بود، ارزش امضاي او به حرمت آن «منوبعنه» است؛ اگر كسي از طرف او امضا كند ولي حرف خودش را بزند، اين قيامش قيام غاصبانه است نه كريمانه. برابر اصل سوم ما بايد اوصاف «مستخلفعنه» خودمان را بشناسيم و متّصف بشويم تا از كرامت طَرْفي ببنديم. يكي از سخنان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) كه اين ايام به ولادت آن حضرت وابسته است اين است که فرمود: مؤمن وقتي به ايمان كامل بار مييابد كه سنّتي از پروردگار در او باشد، چه اينكه سنّتي از پيامبر در او باشد، چه اينكه سنّتي از امام در او باشد: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَال».4 كمتر كسي هست که درباره امام رضا(سلام الله عليه) سخن گفته باشد و اين حديث را ننوشته باشد يا نگفته باشد يا نشنيده باشد.
فرمود مؤمن وقتي به مقام ايمان بار مييابد كه سنّت خدا، روش خدا و راه خدايي را داشته باشد؛ تا بنده شدم، تابنده شدم! وقتي برده او شد، تابنده ميشود. فرمود اگر بخواهيد طَرْفي از كرامت ببنديد، بايد آثار خدايي در شما باشد؛ آن بزرگواري، آن عظمت و جلال و شكوه در تو باشد! در اين دعاهاي سحر ماه مبارك رمضان اسامي او را ميبريم تا خود متّصف به آنها شويم؛ او را به عنوان جمال, او را به عنوان جلال, او را به عنوان عظيم, او را به عنوان نور ميخوانيم تا خودمان جلال و جمال و شكوه و نور پيدا كنيم. فرمود نوراني شدن براي شما ممكن است ﴿**وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ**﴾.5 ممكن است كسي در هر كسوت و شغلي كه هست يك چراغ فروزاني باشد در آن محل يا در آن اداره يا در آن وزارتخانه يا در آن نظام ﴿**وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ**﴾، مردان الهي مردان نورياند! نور ان است كه راه را به ديگران نشان بدهد، انسانِ نوراني نه بيراهه ميرود و نه راه كسي را ميبندد.
بنابراين اصل اول اين است كه ساختار انسان براساس كرامت است و اصل دوم هم آن است كه اين كرامت ذاتيِ انسان نيست او﴿**أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي**﴾،6 پس او كريم نيست و اگر كرامتي دارد به بركت همان يك «يايي» است كه خدا به ما داد! بارها اين شعر جناب حكيم سنايي را شنيديد كه در عصر ايشان خواستند كعبه را مزيّن كنند و با پارچههاي ابريشمي تزيين كنند، ايشان در آن شعر گفت كعبه با همين سنگ سياه كافي است. كعبه است! قبله است! مطاف است!
كعبه را جامه كردن از هوس است ٭٭٭ ياء بيتي جمال كعبه بس است7
اين سنگ سياه كعبه قبله ما و مطاف ماست، آن «حجر الاسود» را پيغمبر بوسيد و براي همه هم فضيلت دارد که آن را ببوسيم، اما زيبايي و جمال و جلال كعبه در اين نيست كه كسي پرده ابريشمي بر پيكر او كند.
كعبه را جامه كردن از هوس است ٭٭٭ ياء بيتي جمال كعبه بس است
كعبه يك زيور دارد و آن يك حرف «ياء» است كه خدا به خليل و ذبيح خود فرمود: ﴿**أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ**﴾،8 اين يك «ياء» به كعبه شرف داد، به كعبه عظمت داد. حرف سنايي اين است كه اين «ياء» را خدا به انسان هم داد و فرمود: ﴿**وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي**﴾.9 چرا ما كعبه نباشيم؟ چرا از كعبه بالاتر نباشيم؟! در روايات ما دارد ارزش و آبروي مؤمن از آبروي جمال و جلال كعبه بالاتر است،10 البته اين سخن «بالاصالة» براي اهل بيت(عليهم السلام) و «بالتبع» براي شاگردان آنهاست.
خدا ابنبابويه را غريق رحمت كند! ايشان در كتاب قيّم من لا يحضره الفقيه دارد کهه كعبه محترم است, قبله ماست, مطاف ماست، اما حرمت اين به بركت ولايت و امامت است!11 اگر كسي خواست كعبه را از بين ببرد، ابرهه همچنان آماده است و اما اگر كسي نخواست كعبه را از بين ببرد، بلکه دوباره بخواهد كعبه را بازسازي كند؛ اگر كسي با امام زمانش رابطه نداشته باشد، به درون كعبه هم برود خدا او را پناه نميدهد؛ اين ابنزبير بود, در عصر وجود مبارك حسينبنعلي امام سجاد(عليه السلام) بود، اين با امام زمانش بيعت نكرده است، در مكه بود که به درون كعبه رفت، بَست نشست و متحصّن شد، با منجنيق كعبه را خراب كردند، او را گرفتند اعدام كردند و دوباره كعبه را ساختند. كعبه براي امام محترم است! اگر كسي با امام زمانش رابطه نداشته باشد و به دورن كعبه هم بروند خدا پناهش نميدهد. آن ابرهه كه آمد خواست كعبه را ويران كند، اما امويان خواستند ابنزبير را بگيرند و اعدام كنند و کعبه را دوباره بسازند؛ اين بيان نوراني ولايت و امام كه مرحوم صاحب من لا يحضره الفقيه در آن كتاب قيّم نقل كرد، اين است. غرض آن است كه اگر كسي مؤمن بود و حرمت اين ياء را حفظ كرد و به آن متكلّم وحده خود را مرتبط دانست، اگر بالاتر از كعبه نباشد، كمتر از كعبه نيست!
كعبه را جامه كردن از هوس است ٭٭٭ ياء بيتي جمال كعبه بس است
اين «ياء» را خدا به ما هم داد، فرمود: ﴿**وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي**﴾. ما اين بدن را كه ابزار كار است اصل ندانيم، رزق ما در نفت نيست, رزق ما در گاز نيست, رزق ما در كرامت ماست! اين كرامت از زمين نميجوشد، اين معدن زميني نيست، اين معدن دريايي نيست، اين كوه نيست ﴿**وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ**﴾!
اگر آسماني شديد و با فرشتگان رابطه داشتيد، چه اينكه انقلاب ما به اين سَمت بود، دفاع مقدس به اين سمت بود و آنكه شربت شهادت مينوشيد همين راه را داشت، لذا اين كشور تأمين است. اين كارِ آساني نيست که بيش از بيست سال كسي قطع نخاع باشد و بگويد «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»! اين كار فرشتگان است! مگر ميشود كسي تمام اعضا و جوارحش را از دست بدهد و آنچه از زبانش شنيده ميشود «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» باشد؟! اين ﴿**وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ**﴾ است.
بنابراين طبق اين اصول يادشده، ما كرامت را در سايه خلافت «الله» داريم و در اين كلمه «خليفة الله»، اين حرف «تاء» نشانهٴ تأنيث نيست. آدم «خليفة الله» است، نه «خليفُ الله»! اين «تاء», «تاء» مبالغه است. به همان دليل كه زينب كبرا عقيلهٴ بنيهاشم است، حسين بنعلي هم عقيلهٴ بنيهاشم است؛ اين «تاء»، «تاء» مبالغه است، نه تاء تأنيث. اگر گفتند فلان شخص «علامة» است، اين «تاء» «تاء» مبالغه است؛ اگر گفتند حسين بنعلي هم عقيله بنيهاشم است، قمر بنی هاشم هم عقيله بنيهاشم است، اين «تاء» «تاء» مبالغه است و اگر درباره زينب كبرا(سلام الله عليهم اجمعين) گفته شد او عقيله بنيهاشم است، اين «تاء» «تاء» تأنيث نيست؛ مثل اينكه به يك زن بگويند «علامة», اين «تاء» در «علامة» كه «تاء» مبالغه است، هم صفت مرد است و هم صفت زن.
بنابراين خداي سبحان ما را با دست كرامت آفريد و براي اينكه اسباب كرامت را آماده كند، فرشتگان را به خدمت ما گرفته است؛ فرمود آنهايي كه كتابهاي الهي را ميآورند ﴿**بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ**﴾؛12 فرشتگان كريم پيام الهي را ميآورند، آنها كه فَرّاشي شما را به عهده ميگيرند فرشتگان كريم هستند. اين روايات را از كافي13 تا معالم14 و از معالم تا كافي همه محدّثان ما نقل كردند كه «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم»؛ هر محفلي كه سخن علمي، سخن از خدا و پيغمبر و قرآن و عترت است، فَرّاشي آن مجلس را فرشتهها به عهده دارند؛ خواه دانشگاه باشد، خواه حوزه باشد، خواه حسينيه و مسجد! هر جا سخن از علم است و معارف است فرش ميخواهد که فَرّاشان آن محفل ملائكه میباشند «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم». مستحضريد اين فرشتهها را كه خدا با كرامت ميستايد، اين فرشتگان كريم كه با پرهاي مشروح در سوره «فاطر» تنزّل مي كنند ﴿**أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ**﴾15 آنكه پَر او همانند پر كبوتر و مرغ نيست، آن پَر زير پاي ما براي سه اصل است که پهن ميشود: به ما ميگويد اگر بخواهي رشد كني بايد پَر در بياوري، يك; اگر بخواهي رشد كني، بعد از پَر در آوردن بايد آيين پرواز ياد بگيري، دو; بعد از اينكه پر درآوردي و آيين پرواز را ياد گرفتي، از جهت بايد پرواز كني نه در جهت، سه; آنكه در جهت پرواز ميكند، مرغي است كه به طمع تالاب از شمال به جنوب يا از غرب به شرق ميآيد، اما آنكه از جهت حركت ميكند فرشته است:
تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدريج اطلس16
به ما گفتند اگر فرشته نشديد خسارت است. اين فرّاشان فرمايش و پيام آنها همين سه اصل است که پَر در بياوريد, پرواز كنيد, و از جهت بيرون برويد، نه در جهت! آن پرواز شمال و جنوب براي تالاب، از اين مرغها هم ساخته است؛ چه حلالگوشت و چه حرام گوشت از آنها، آنكه هنر نيست! از جهت و از طبيعت بيرون آمدن، آن وصف مد نظر است. بنابراين كرامت در همين جريانهاست، فرّاشان ما فرشتگان كريماند, آموزگاران ما فرشتگان كريماند، آن معلم كُل هم ما را در كلاس كرامت فرا خواند كه بارها به عرضتان رسيد، آغاز سوره مباركه «علق» اين است كه ﴿**اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ ٭ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ**﴾،17 به همه ما در آغاز تفسير و نزول قرآن فرمود وارد كلاسب شويد كه معلّم آن اكرم است. اگر گفتند در فلان كلاس فقيه تدريس ميكند يعني درس فقه ميدهد، در فلان كلاس مهندس تدريس ميكند درس هندسه ميدهد، در فلان كلاس مفسّر يا متکلّم يا حكيم تدريس ميكند يعني درس تفسير و کلام و حكمت ميدهد، اگر گفتند در فلان كلاس اكرم تدريس ميكند يعني درس كرامت ميدهد؛ اين درس, درس كتاب نيست!
بشوی اوراق اگر همدرس مايی ٭٭٭ که علم عشق در دفتر نباشد18
نفرمود خداي عليم! نفرمود خداي فقيه! نفرمود خداي حليم! فرمود خداي اكرم درس ميدهد: ﴿**اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ ٭ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ**﴾.
بنابراين ساختار اصلي كرامت است، فَرّاشان ما فرشتگان كريماند، مأموران اجرايي فرشتگان كريماند، آورندگان برنامههاي آموزشي فرشتگان كريماند، معلم كل هم كريم است و حيف است كه انسان از همه اين مبادي و مباني كرم بهره كرامت نبرد. هميشه، هر روز و هر لحظه, لحظه كرامت است و مخصوصاً اين ايام, اين بخش كوتاه مربوط به مسئله كرامت بود.
اما آنچه مربوط به امامزادههاست كه فرمودند قطب فرهنگي اين مملكت را امامزادهها تشكيل ميدهند، يك توضيح لازم است و آن توضيح اين است كه اسلام در حجاز رشد كرد و در زمان خود حضرت از منطقه شبه «جزيرة العرب» تعدّي نكرد، بعد ترقّي كرد که امپراطوري ايران را در شرق و روم را در غرب گرفت و كل خاورميانه را اسلام احاطه كرده است. يك بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) دارد كه آن بيان در خلال اين مطالب به عرضتان ميرسد. حواث بسيار مهمي در همان حجاز و بخشي از عراق اتفاق افتاد؛ مسئله غدير بود كه در جريان حجاز اتفاق افتاد, مسئله كربلا بود كه در عراق اتفاق افتاد, مسئله تأسيس حوزههاي علميه به وسيله امام باقر و صادق(سلام الله عليهم اجمعين) كه در عراق اتفاق افتاد؛ هركدام از اين ائمه هم نور بودند كه مشكلات جامعه را حل كردند، ولي صداي غدير را چه كسي به ايران رساند؟ خطر سقيفه را چه كسي به ايران منتقل كرد؟ جريان كربلا را چه كسي به ايران منتقل كرد؟ اينكه ميگويند اگر زينب(سلام الله عليها) نبود ـ كربلا در كربلا ميماند ـ اين دربارهٴ بخش خاصي از عراق و حجاز است. چه كسي غدير را به ايرانيها منتقل كرد؟ اين سوغات را چه كسي آورد؟ جريان كربلا را چه كسي به ايران آورد؟ جريان امام صادق و امام باقر و حوزههاي علميهٴ اين بزرگواران را چه كسي به ايران آورد؟ غير از همين سادات؟! غير از اين امامزادهها؟! غير اين قطبهای فرهنگی؟! اجداد ما نه تِيم و عَدي را ميشناختند، نه از قضيه غدير و سقيفه كاملاً باخبر بودند، آن روز که رسانههای گروهی نبود! آن روز كه مبلّغان نبودند! اگر خداي ناكرده اسلام كه به ايران آمده بود، همه منطقهها را افسران و سربازان تِيم و عَدي طي ميكردند، ما اين ننگ را چه ميكرديم؟ ما امروز به جاي اينكه غديري باشيم سقفي ميشديم، چه اينكه خيلي از كشورها همينطور هستند! از كجا اجداد ما عظمت و جمال و جلال و حُسن غدير را فهميدند و از خطر سقيفه باخبر شدند؟ غير از اين سادات؟! ما راه ديگري داشتيم؟ اين قطب فرهنگي ـ اين امامزادهها ـ به بركت وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) به ايران آمدند. آنكه در قم نزول اجلال كرد يا در فارس نزول اجلال كرد يا در منطقههاي ديگر نزول اجلال كردند، اينها حاملان پيام غدير بودند و اجداد ما به بركت اينها علي بن ابيطالب را شناختند! كشورهاي ديگري كه اين امامزادهها راه پيدا نكردند و نرفتند، اينها سقفي درآمدند! آن تلاش و كوشش وجود مبارك حضرت در غدير همه در آن کشورهااز بين رفته است! وجود مبارك اميرالمؤمنين در خطبه «قاصعه» فرمود مردم، وحدت را حفظ كنيد!19 الآن گزارشي كه اين بزرگوار درباره متخصصان نفت و گاز داد، ما از اين فرزندان به لطف الهي زياد داريم، اين هوش در ايران بود و يك كشور سابقهداري است! اين كشور سابقهدار كه حكيمپرور است فقيهپروراست، عالمپرور است، اديبپرور و متخصصپرور است نبايد دستش به عدّهای از بيگانه ها دراز بشود. ما يك روابط مشتركي داريم، ادب يك زبان بين المللي است که اگر كسي به ما بد نكرد ما هم به او بد نمي كنيم، آيات سوره مباركهٴ «ممتحنه» که در مقدمه قانون اساسی20 ما آمده است گوياست كه ﴿**لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ**﴾.21 اما وجود مبارك حضرت امير در خطبه «قاصعه» فرمود اين وحدت و انجسام را از دست ندهيد؛ اگر خداي ناكرده اين وحدت و انسجام را از دست داديد و حرف مرا نشنيديد يا گفتيد داشتن رهبر خوب كافي است، اين اشتباه است! رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد مادامي كه مسئولين در مسير نباشند شكست قطعي است، چه اينكه شكست علي بن ابي طالب هم قطعي بود! نگوييم يك رهبر خوب داريم، بايد بگوييم ما هم كريم هستيم، ما هم ميتوانيم، ما هم وظيفه داريم، ما هم خوبيم، ما را خوب خلق كرد و ما مي توانيم! حضرت فرمود اگر بگوييد ما يك رهبر خوب داريم كافي نيست، همه بايد چنين باشيد و من را تنها نگذاريد؛ اين را در خطبه «قاصعه» فرمود. فرمود: «الْأَكَاسِرَةُ وَ الْقَيَاصِرَةُ»، شما هم دشمنان شرقي داريد و هم دشمنان غربي. اين «الْأَكَاسِرَةُ» كه در نهجالبلاغه است جمع كسراست و كسرا هم همان سلاطين ايران را ميگفتند و «الْقَيَاصِرَةُ» جمع قصير است که قيصر حكّام روم را ميگفتند. فرمود: در شرق شما «الْأَكَاسِرَةُ» دهن باز كردند، در غرب شما «الْقَيَاصِرَةُ» دهن باز كردند؛ اين«الْأَكَاسِرَةُ وَ الْقَيَاصِرَةُ» به پيغمبرزادهها رحم نكردند، به امامزادهها رحم نكردند به شما هم رحم نميكنند.22 فرمود شما شنيدهايد ابراهيم خليل كه «خليل من همه بتهای آذری بشکست»23 پيغمبر بود؟ شنيدهايد اسحاق پيغمبر بود؟ شنيدهايد يعقوب پيغمبر بود؟ اينها را كه شنيديد! وقتي همين شرقي ها و همين غربي ها بر بخش وسيعي از خاورميانه مسلط شدند، با اين پيغمبرزادهها چكار كردند؟ اينها را چارويدار كردند! خدا سيدناالاستاد مرحوم علامه طبابطايي را غريق رحمت كند! ما وقتي قرآن را به کسی ميدهيم يا ميگيريم ميبوسيم، ولي درباره نهجالبلاغه چنين سنّتي نيست كه آن را ببوسيم؛ يك وقت من اين نهجالبلاغه را خدمتشان دادم، ديدم اين كتاب را بوسيد، ديدم مثل قرآن دارد با نهجالبلاغه عمل میکند! در همين نهجالبلاغه آمده که فرمود اين «اكاسرة» و «قياصرة» ـ اين دشمنان شرق و غرب ـ ميدانيد با امامزادهها و پيغمبرزادهها چكار كردند؟ نگفتند اينها فرزندان ابراهيم خليلاند سازنده كعبه است، اينها را چارويدار كردند! «إِخْوَانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ»! «وَبَر» اين قسمت جلوي سينه شتر هست كه عباهاي وَبري از همينجاست؛ اين موها را كه ميچينند اين را ميگويند «وَبَر»، پارچهها و پردهها و غيره كه با اين پشمهای روی سينه شتر درست ميكنند خيلي لطيف، با دوام و نرم است. «دَبَر» هم پشت شتر است که وقتي پشت شتر زخم ميشود چارويدار آن زخم را تيمار ميكند، اين را حضرت در نهجالبلاغه فرمود, فرمود: «اكاسرة» از شرق آمدند و «قياصرة» از غرب آمدند پيغمبرزادهها را چارويدار كردند! اگر ـ خداي ناكرده ـ خطری اين انقلاب را تهديد كند، خيليها را آنها ماشينشور ميكنند و به آنها سمت نميدهند! اگر كسي گوشش به حرف بيگانه باشد؛ آنكه حرمت خون شهدا را نداند؛ آنكه عُرضهاي كه خدا به او داد را بكار نبست؛ آنكه سرمايه فني را كه خدا به او داد به بيگانه سپرد؛ آنكه در كنار سفره ايران و ايراني نشست، اما همين كه در كنكور قبول شد تمام خدماتش را به بيگانه داد، او بايد جوابگوي نعمت الهي باشد! فرمود: اين «اكاسرة»، اين «قياصرة»، آنها را اصحاب «دَبَر» و اصحاب «وَبَر» كردند، اين حرف علي هميشه زنده است! اين قطب فرهنگي ـ اين امامزادهها ـ نهجالبلاغه را براي ما آوردند, صحيفه سجاديه را براي ما آوردند, غدير و كربلا را براي ما آوردند. قصه كربلا و جريان كربلا کجا در ايران منتشر شد؟ به دست چه گروهي منتشر شد؟ جريان امام باقر و امام صادق(سلام الله عليهم اجمعين) كه حوزههاي علميه تشكيل دادند كجا منتشر شد؟ بسياري از اين روات را شما ميبينيد که اهل ايران هستند! اينها به بركت امامزادهها اين معارف را شناختند. بنابراين اگر گفته شد امزادهها قطب فرهنگی هستند، اوقاف موظف است مؤدّب باشد، يک؛ عالم باشد، دو؛ عادل باشد، سه؛ عاقل باشد، چهار؛ دستش پاك, چشمش و شكمش پاك باشد تا آن عُرضه را داشته باشد که به اين امامزاده خدمت كند. اگر خداي ناكرده به حرم امن وقف تعدّي شده، بيجا مصرف شده يا بر خلاف رضاي واقف مصرف شده گرفتار نفرين همان امامزاده خواهد شد!
ما موظفيم وقتي وارد شديم مثل علامه طباطبايي که وقتي وارد حرم ميشد در و ديوار را ميبوسيد، احترام کنيم. ماها وقتي وارد حرم ميشويم در و ديوار را ميبوسيم، اينها که پيغمبر و امام نبودند، اينها امام زاده هستند؛ اينها آمدند کربلا را برای ما معرفي كردند! حسين بن علي که آن كار را كرده، چطور ايران و عراق و امثال آنها حامي كربلا شدند؟ آن جريان عظمت غدير، چطور ايران غديري شد؟ اين همه كشورهاي اسلامي، هشتاد درصدشان حرف غدير را گوش ندادند! حرف كربلا را گوش ندادند! حرف امام باقر و امام صادق را گوش ندادند! چطور تنها كشوري كه ميگويد «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً حُجَّةُ اللَّه» ايران اسلامي است؟ چرا؟ چه كسي اين را آورده؟ به بركت همين امامزادهها آمد!
بنابراين اگر فرمودند اينها قطب فرهنگياند، اين ايام را گرامي ميداريم و بدانيم مزار اينها منشأ رحمت و بركت است؛ همه قبرستانها مخصوصاً كنار قبور اينها، مدرسه است! ما وقتي كنار قبرستان عبور ميكنيم يا از كنار مزار اينها عبور ميكنيم، بايد باورمان بشود كه اينجا حوزه علميه و دانشگاه است و اينجا چيز به ما ياد ميدهند، چون به ما نگفتند وقتي قبرستان رفتي فاتحه بخوان, فاتحه خواندن را كه همه ما ميدانيم و خودشان هم خواندند. به ما گفتند وقتی رفتيد به قبرستان، اين را بفهمي كه رفتي مدرسه! قبرستان مدرسه است، چرا؟ آن حمد و سوره را كه همه بلدند و ميخوانند، ادب قبرستان رفتن اين درخواست است؛ يعني در كمال ادب بايست به اينها سلام بكن و بگو شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بگو آنجا چه خبر است تا من هم بفهمم. قبرستان مدرسه است! كسي كنار قبرستان برود و چيزی ياد نگيرد، معلوم ميشود که جزء فرشتگان نيست.
«السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛24 شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بگوييد آنجا چه خبر است؟! پس معلوم ميشود آنجا ميشود خبردار شد. اينكه ميبينيد مرحوم آقاي قاضي يا شاگردان عمر وسيعی را در قبرستان میگذراندند چون آنجا راهها هست و میدانند که ميشود با مردهها صحبت كرد، ميشود از آنها خبر گرفت! اين دعا را براي چه به ما گفتند؟ به ما گفتند اينها را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بدهيد كه با شما حرف بزنند و بگويند که آنجا چه خبر است. اين قبر همين يك متر و نيم خاك است يا «رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة»؟25 شما روايات قبر را ببينيد، میبينيد آمده که تا چشم کار میکند باغ است! اين کدام قبر است؟ اگر قبرستان براي اين بود كه ما براي آنها آش و حلوا بدهيم كه اين مكتب نبود، يك حمد و سورهاي است که ميخوانيم و يك عرض ادبی هم ميكنيم و ثواب هم دارد، اين سر جايش محفوظ است؛ اما برنامه قبرستان آن دعاست! ما آنها را قسم ميدهيم، از «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» بالاتر چيست؟ ميگويم آنجا چه خبر است؟ بگوييد تا ما هم بفهميم! چه چيزي جواب بايد بدهيم؟ چه چيزي بايد بياوريم؟ چه چيزي از ما ميخواهند؟ «بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، آنگاه پايانش هم دعاست «يَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». قبرستان مكتب است! مدرسه است! حالا قبرستان ما ـ خداي ناكرده ـ سگ عبور بكند، اين ادب ديني ماست؟! اين وظيفه ماست كه قبرستان باز باشد و هر حيواني بخواهد عبور كند؟! قبرستان مدرسه است! قبرستان مكتب است! قبرستان دانشگاه است! ما مشكلات مملكتمان نداشتن همين مسائل اخلاقي است! اگر ميبينيد اختلاس و حقوق نجومي است، در اثر اينكه ما اين مسائل را رعايت نميكنيم، وگرنه همه چيز در اين مملكت داريم.
بنابراين اميدواريم ذات اقدس الهي آن توفيق را به ما عطا كند كه ما كريمانه اين نظام را حفظ كنيم, كريمانه با يكديگر برخورد كنيم, كريمانه با اقتصادمان و با ازدواج جوانها برخورد كنيم, كريمانه روابط بين الملل را حفظ کنيم، کريمانه با علي و اولاد علي برخورد كنيم و كريمانه اين نظام را به دست صاحب اصلي آن بسپاريم.
من مجدداً مقدم شما بزگواران مخصوصاً علماء و متخصصان را گرامی می دارم، از ذات اقدس الهي مسئلت میکنيم نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرمايد!
روح مطهّر امام راحل و شهداء را با اولياي الهي محشور بفرما!
خطرات سلفي و تکفيري و داعشيها را به استکبار و صهيونيسم برگرداند!
مشکلات اقتصاد و ازدواج جوانها به لطف وليّ خود به بهترين وجه حل بفرمايد!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهلبيت(عليهم السلام) قرار بدهد!
بين ما و قرآن و عترت در دنيا و آخرت جدايی نيندازد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
. سوره ذاريات، آيه22.
. سوره اعراف، آيه96.
. سوره إسراء، آيه70.
. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص241؛ «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّي يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ سِرِّه...».
. سوره انعام، آيه122.
. سورة قيامت، آيه37.
. سير العباد الي المعاد(سنايي ـ چاپ تهران)، ص 101.
. سوره بقره، آيه125.
. سوره حجر، آيه 13؛ سوره ص، آيه72.
. الخصال، ج1، ص27؛ «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ».
. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص248 و 249؛ «مَنْ أَرَادَ الْكَعْبَةَ بِسُوءٍ ... وَ إِنَّمَا لَمْ يَجْرِ عَلَي الْحَجَّاجِ مَا جَرَي عَلَي تُبَّعٍ وَ أَصْحَابِ الْفِيلِ لِأَنَّ قَصْدَ الْحَجَّاجِ لَمْ يَكُنْ إِلَي هَدْمِ الْكَعْبَةِ إِنَّمَا كَانَ قَصْدُهُ إِلَي ابْنِ الزُّبَيْرِ وَ كَانَ ضِدّاً لِصَاحِبِ الْحَقِّ فَلَمَّا اسْتَجَارَ بِالْكَعْبَةِ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُبَيِّنَ لِلنَّاسِ أَنَّهُ لَمْ يُجِرْهُ فَأَمْهَلَ مِنْ هَدْمِهَا عَلَيْهِ».
. سوره عبس، آيات15 و 16.
. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص34.
. معالم الدين و ملاذ المجتهدين(قسم الفقه)، ج1، ص69.
. سوره فاطر، آيه1.
. ديوان سنايي، قصيده90.
. سوره علق، آيه3 ـ 5.
. ديوان حافظ، غزل162.
. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه192؛ «فَانْظُرُوا کَيفَ کَانُوا حَيثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً وَ الْأَيدِي مُتَرَادِفَةً وَ السُّيوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً أَ لَمْ يکُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الْأَرَضِينَ وَ مُلُوکاً عَلَي رِقَابِ الْعَالَمِينَ».
. مقدمه قانون اساسی، اصل 14؛ «به حکم آيه شريه ﴿لاَ يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانانموظفند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدلاسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت کنند، اين اصلدر حق کساني اعتبار دارد که برضد اسلام و جمهوري اسلامي ايرانتوطئه و اقدام نکنند».
. سوره ممتحنه، آيه8.
. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه192.
. ديوان سعدي، غزل40؛ «دگر به روي کسم ديده بر نميباشد ٭٭٭ خليل من همه بتهاي آزري بشکست».
. بحارالانوار، ج99، ص301.
. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج3، ص242.