حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز و شنوندگان رادیو قرآن. شریعتی: بحث هفته گذشته که در مورد خطبه حضرت زهرا(س) بود خیلی مورد استقبال قرار گرفت و پیامهای تشکر بسیار رسید.حاج آقای حسینی قمی: انشاءالله عزیزانی که این روزها سخنرانی میکنند، خطبه حضرت را محور قرار بدهند.شریعتی: در محضر نهج البلاغه شریف هستیم، حکمت 252 را خواهیم شنید.حاج آقای حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، حکمت 252 بحث فلسفه احکام هست. اگر خداوند توفیق بدهد امروز بحث را تمام کنیم. «قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ (ع): فَرَضَ اللَّهُ الايمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ» خداوند ایمان را برای طهارت از شرک واجب قرار داد. «وَ الصَّلاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ» نماز را برای دوری از تکبر، من فقط به بعضی از خطبههای امیرالمؤمنین که مفصل به این موضوعات پرداختند، اشاره کنم. در مورد نماز امیرالمؤمنان در خطبه 199 بیان بسیار زیبایی دارند که در مورد نماز و زکات است. «وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ» زکات سبب روزی است، «وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلق» خداوند روزه را واجب کرد برای اینکه آزمونی برای اخلاص مردم باشد. چون تنها عبادتی که اگر ما چیزی نگوییم، معلوم نمیشود روزه است. نماز که میخوانیم یک فعلی است انجام میدهیم. روزه تنها عبادتی است که اگر ما حرفی نزنیم، ظهور و بروزی ندارد و اوج اخلاص است. «وَ الْحَجَّ تَقْربهً لِلدِّين» خداوند حج را واجب کرد که وسیله تقرب مردم و مسلمانها، بالاترین اجتماع مسلمانها در ایام حج هست.باز در خطبه 192 مفصل حضرت در مورد حج بیت الله الحرام و کعبه بیان زیبایی دارند، «الْجِهَادَ عِزّاً لِلاسْلامِ» خداوند جهاد را واجب کرد وسیله عزت مسلمانهاست، خطبه 27 مفصل زیباترین بیان امیرمؤمنان در مورد جهاد است، بحثی در خطبه 27 است. ««وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَهً لِلْعَوَامِّ و النَّهى عن المُنكر رِدعَاً لِلسُّفهاء» (نهجالبلاغه، حكمت 252) خداوند امر به معروف را واجب کرد، مصلحت عموم مردم هست و کسانی که در اثر سفاهت و نادانی کارهایی را انجام میدهند با نهی از منکر جلوگیری شود و فاصله بگیرد. باز در مورد امر به معروف و نهی از منکر در بخش حکمتها، حکمت 394 اگر از ما سؤال کنند زیباترین بیان امیرمؤمنان در مورد امر به معروف و نهی از منکر کجاست؟ میگوییم: بخش سوم نهجالبلاغه، بخش حکمتها، حکمت 394 است. بسیاری از عزیزان که اینها را پیگیری میکنند، در مورد نماز و زکات خطبه 199 زیباترین بیان امیرمؤمنان است. در مورد حج خطبه 192 زیباترین بیان است. در مورد جهاد خطبه 27 است. در مورد امر به معروف و نهی از منکر هم کلمات حکمت آمیز، کلمه 394 است.«وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ» خداوند قصاص را برای حفظ خونها واجب کرد، «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياة» (بقره/179) قصاص وسیله حیات است. «وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ» خداوند ترک شراب را واجب کرد. چرا؟ «تحصیناً للعقل» امیرالمؤمنین میتوانستند به آثار دیگری اشاره بفرمایند. شرابخوار جایش جهنم است، عذاب دارد. اگر دنبال فکر و عقل سالم هستی، شرابخواری را کنار بگذار. در حدیثی در تهذیب شیخ طوسی هست که امام صادق(ع) فرمودند، از پیامبر خداست و راوی امیرالمؤمنین است. «مَنْ تَرَكَ الْخَمْرَ لِغَيْرِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ» اگر کسی شراب را کنار بگذارد ولو برای خدا نباشد، خدا فردای قیامت از نوشیدنیهای بهشتی نصیب او میکند. پیامبر فرمود: برای حفظ جان و عقل خودش، اسلام دوست دارد مسلمانها فکر و جان و عقلشان سالم باشد.«وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراًعَلَى الْمُجَاحَدَاتِ» چرا خداوند اظهار شهادت را واجب کرده است؟ اگر شما شاهد بودی جایی به مظلومی ظلم شد، واجب است بیایی شهادت بدهی. چرا؟ برای اینکه آن کسی که ظلم کرده اگر منکر ظلمش شد، شما بیایی مظلوم را یاری کنی. امروز در دنیا از قوانین بسیاری از کشورها سؤال کردم، حتی کشورهای اروپایی که دم از حقوق بشر میزنند، میگویند: اظهار شهادت واجب نیست. شما دیدی کسی، کسی را ظالمانه کشت. اگر فردا شما را اظهار کردند برای شهادت، گفتند: تنها شاهد شما هستی، بیا شهادت بده. میگوید: من تکلیف ندارم بیایم، نمیآیم. ولی اسلام این را واجب کرده است. میگوید: حمایت از مظلوم است. اگر حق این مظلوم از بین میرود، باید شهادت بدهید. در برابر انکار ظالم شما یار مظلوم باش و شهادت بده. در قرآن کریم آیات مبارکه سورهی نساء هست، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ» (نساء/135) دستور اول اینکه قیام شما به عدالت باشد. اصل و اساس همه چیز عدالت است. نظام و حکومت اسلامی باید حرف اولش عدالت باشد.امیرالمؤمنین عبارتی دارد خیلی تکان دهنده است، بحث عدالت به قدری اهمیت دارد، همان بحث امر به معروف و نهی از منکر را که حضرت بیان میکنند، میفرماید: «وَ أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا» تمام کارهای خوب، نماز و روزه و حج، بعلاوه جهاد، از جهاد بالاتر نداریم، «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ» اگر با امر به معروف و نهی از منکر مقایسه کنید، «إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ» مثل آب دهان و دریای خروشان است. نماز و روزه و حج و همه اعمال شما، اگر با امر به معروف و نهی از منکر مقایسه کنید، آب دهان و دریای خروشان است. «وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر» شما نزد یک پیشوای ستمگر حرف حق بزنید. به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدا ما امام جائر نداریم ولی ظلم و جور داریم. از نماز و روزه و حج و جهاد بالاتر، اصلاً قابل مقایسه نیست. بعلاوه جهاد و نماز و روزه شد آب دهان و دریای خروشان، از آن دریای خروشان بالاتر این است. شما جایی ظلم میبینید فریاد بزنید. اگر همین الآن بگوییم: کسانی که از قوه قضاییه و شهرداری و بانکها شکایت دارند، پیامک بدهند، سامانه پیامکی منفجر میشود ولی همین مردم برای راهپیمایی 22 بهمن زودتر از مسئولین میآیند و این نجابت و خوبی مردم است ولی ما باید قدر این نجابت و خوبی را بدانیم.عدالت یک موانعی دارد، یکی زور میگوید، «شُهَداءَ لِلَّهِ» اگر یکجا دیدید دارد به کسی ظلم میشود، شما «لله» برای خدا شهادت بدهید. «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ» (نساء/135) ولو این شهادت به ضرر خودت و پدر و مادرت هست، بگو. بستگان و خویشاوندان من ظلمی کردند، باز هم شهادت بده. «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما» گاهی ما دلسوزی بیجا داریم. مثلاً این فقیر است، غنی است، حقش را میگیرند، گرفتار میشود. خدا بهتر میداند «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا» دنبال هواپرستیها نروید و از عدالت فاصله نگیرید. «وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً» اگر شما فاصله گرفتید و از حق شهادت ندادید، خدا به آنچه انجام میدهد خبیر است. پس دستور قرآن این است، 1- قیام به قسط؛ قیام به عدالت یک موانعی دارد. یک مانع این است که ما باید یک جایی یک ظالمی میخواهد ظلم کند، شما بیا به نفع مظلوم شهادت بده. جوان متدینی به من گفت: در اتوبان تهران قم میرفتم، یک قصهای پیش آمد و یک مأمور دولتی مرا مورد ضرب و جرح قرار داد. دو نفر بودند از کسانی که رد میشدند و این صحنه را دیدند. مدرکی هم نداشتم که ثابت کنم. گفتم: مأمور دولت بیخود مرا زد، شما شاهد بودید؟ گفتند: بله. این آقا رفت شکایت کرد. روز دادگاه رسید، هرچه به اینها التماس کرد، شما که بودید، بیایید شهادت بدهید. نیامدند! گاهی یک منافعی دارند و گاهی میگویند: سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. قاضی هم نمیتواند قضاوت کند وقتی سندی نیست! به همین راحتی به ظالم کمک کردند. یکی از واجبات مثل نماز و روزه و خمس و زکات و حج، یکی شهادت و گواهی دادن است. شما جایی شاهد بودی باید شهادت بدهی. وقتی میبینی حق کسی ضایع میشود واجب است بیایی شهادت بدهی.یکی هم سوره مبارکه بقره آیه 140 است، «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» چه کسی ظالمتر است از کسی که شهادتی نزد او هست و میتواند گواهی بدهد، اما کتمان کند. قرآن میگوید: این شهادت الهی است. تو وقتی دیدی کسی مظلوم واقع شده است، میتوانی بیایی شهادت بدهی، این شهادت الهی است. آخرین آیه سوره مبارکه بقره هست «وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيم» (بقره/283) کسی که شهادت را کتمان کرد، قلبش گنهکار است. چرا خداوند اظهار شهادت را واجب کرد؟ متأسفانه الآن کسانی که حوصله شهادت دادن ندارند، زیاد هستند. امیرالمؤمنین فرمود: «فرض الله» خدا شهادت دادن را واجب کرد «اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ»«وَ الْإِمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ، وَ الطَّاعَة تَعْظِيماً لِلْإِمَامَة» خدا چرا امامت را واجب کرد؟ امامت به معنی رهبری پیشوایان دینی، امامت ائمه(علیهم السلام). چهار مورد هست که در خطبه حضرت زهرا(س) آمده و در اینجا نیامده است. میخواهم آن چهار مورد را بگویم و یک تفاوتی هم بین بیان امیرمؤمنان و حضرت زهرا هست. اینجا امیرالمؤمنین فرمود: امامت ما را خداوند برای نظام امت قرار داد. حضرت زهرا در خطبه فدکیه میفرماید: «و إمامتنا أمنا من الفرقة» شارحین خطبه حضرت زهرا این را اشاره کردند، حضرت زهرا فرمود: امامت ما، اگر امامت ما بود این همه دعوا و خونریزی نبود. اگر تا امروز خون هر مظلومی هرجای عالم بر زمین ریخته میشود همین است که حضرت زهرا و امیرالمؤمنین فرمودند. اگر به این امامت پایبند بودند این اختلافات پیش نمیآمد.زینب کبری(س) وقتی کنار بدن سیدالشهداء آمد، بدن حضرت را که دید فرمود: پدرم به قربان تو باد که لشگر تو را روز دوشنبه غارت کردند. دوشنبه همان روزی است که سقیفه نشینان نشستند و امیرمؤمنان را از حق مسلم خود محروم کردند. زید بن علی بن الحسین سال 120 به شهادت رسیده است. 110 سال بعد از حادثه سقیفه، ولی ریشه همه اینها به آنجا برمیگردد. در خطبه 216 که یکوقتی مفصل مطرح کردیم. «والطاعة» چرا خداوند اطاعت از امام را واجب کرد؟ «تعظیماً للامامة» امیرالمؤمنین فرمود: من یک حقی بر شما دارم و شما هم بر من حقی دارید. حقوقی که شما بر گردن من دارید این است که نظام را مرتب کنم، به امور شما رسیدگی کنم. اما حقوقی که من بر شما دارم، اطاعت از امام هست. در خطبه حضرت زهرا هست «و طاعتنا نظاماً للملة» امام رضا هم بیانی در مورد امامت دارد که بسیار مفصل است.چهار مورد هست که در این کلام نیست و درخطبه حضرت زهرا(س) هست، حضرت میفرماید: «تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَعْيِيراً لِلْبَخْسَة» چرا خداوند فرمود: «ویلٌ للمطففین» عذاب برای کم فروشها، «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزان» (هود/84) کم فروشی نکنید، وای بر کم فروشان، چرا خداوند واجب کرد یک کسی که کاری انجام میدهد به عدالت کم نگذارد؟ چون خواست فساد را از بین ببرد و سرزنش فساد کند. در قرآن چهار مورد «ویلٌ» داریم. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين» (مطففین/10) «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» (فصلت/6) «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين» (ماعون/4) در ردیف این «وَیل» ها، از همه مهمتر «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين» (مطففین/1) است. وای بر کم فروش! کم فروشی حرام است و بحثی در این نیست. کم فروشی فقط در تاجر و کاسب بازار نیست. مفسرین فرمودند: هر نوع کم فروشی بد است. چرا خداوند فرمود: اندازه باشد و کم نگذارید؟ چرا خدا فرمود: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين»؟ برای سرزنش فساد و از بین بردن فساد.«وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ» چرا خداوند عدالت را واجب کرد؟ برای هماهنگی دلها، دلها وقتی هماهنگ می شود، چه وقت مردم با حاکمانشان همدل میشوند؟ وقتی عدالت باشد، وقتی ظلم باشد دلها از هم جدا میشود. ظلم تاریکی میآورد. ظلم و ظلمت از یک ریشه است. اگر مسئولین ما با مردم همدل باشند، باید عدالت داشته باشند. «وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ» مهربانی و نیکی به پدر و مادر برای حفظ از خشم الهی واجب است. شش جای قرآن آمده «و بالوالدین احسانا» آمدند خدمت امام صادق این تفسیری که امام صادق از این آیه کرده است، اعتراف میکنم که ما عمل نکردیم. به امام صادق گفتند: احسان به پدر و مادر چیست؟ حضرت فرمود: احسان آنوقتی است که کاری نکنی پدر و مادر نیازشان را به زبان بیاورند. اگر پدر و مادر نیازش را به زبان آورد و یکبار و دو بار گفت، وقتی به زبان نیاورده خودت باید متوجه شوی.«وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى الِاسْتِيجَابِ» چرا خدا صبر را واجب کرده است؟ اگر میخواهید اجر الهی ببرید، راهش صبر است. زندگی فاطمه زهرا را ببینید. اگر صدیقه طاهره میفرماید: خدا صبر را واجب کرد برای اینکه شما به اجر و پاداش برسید، به آرمانهایتان برسید. در زندگی صدیقه طاهره ببینید، من گاهی میگویم: این جمعیتی که هستید همه گرفتاریهایتان را جمع کنید، اجازه میدهید گرفتاری خودمان را با گرفتاریهای فاطمه زهرا مقایسه کنیم؟ «یا مُمتحنه» یکی از نوادگان امام صادق به امام جواد(ع) میگوید: مادرم حضرت زهرا را چطور زیارت کنم؟ حضرت میفرماید: بگو «يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ انْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِما امْتَحَنَكِ صابِرَةً» یعنی در این زیارتنامه خلاصهاش این است: ای فاطمه تو کسی هستی که در آزمونهای بزرگ پروردگار صبر کردی. یک بانوی هجده ساله، نه سال در خانه امیرمؤمنان بود. شوهرش هر روز در میدان جبهه و جنگ بود. در این ده سال امیرمؤمنان در هشتاد نود جنگ شرکت کرده است. از جنگ برمیگشت، هشتاد جراحت بر بدن حضرت بود. جراحتها سطحی نبود. فاطمه زهرا اول زندگی با چهار تا بچه، با این مشکلات، در اوج فقر زندگی میکردند. جزء مهاجرین بودند و همه اموالشان را در مکه گذاشته بودند. شوهری در اوج فقر، با چهار بچه، شوهری که هر روز در جنگ بود و هر وقت از جهاد برگشت با بدن مجروح به خانه آمده است، آنقدر حضرت این خانه را زیبا اداره کرده است.مرحوم محقق اربلی نقل میکند. بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، امیرمؤمنان یک گزارش یک خطی از این زندگی نه ساله دارد. حضرت فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً» به خدا قسم در زندگی مشترک با زهرا، یکبار فاطمه مرا به خشم نیاورد و من فاطمه را به خشم نیاوردم. یکبار فاطمه را مجبور به کاری نکردم و یکبار فاطمه با من مخالفتی نکرد. کاش این کلمات را تابلو میکردیم که هم سلام بر حضرت باشد و هم پیام حضرت و یاد حضرت است. «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا» یک نگاه به فاطمه میکردم «فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ» تمام غم و غصه عالم از قلبم بیرون میشد. حضرت میفرماید: اگر کسی میخواهد به آرزوهایش برسد راهش صبر است. اگر اجر و پاداش الهی میخواهد راهش صبر است. شریعتی: حالا که کتمان شهادت گناه است و در قرآن و احادیث هم شواهدی را مطرح کردند، شاید این سؤل مطرح شود که اگر کتمان شهادت گناه است، کتمان ولایت امیرالمؤمنین و شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین و این جنایاتی که این روزها شاهد هستیم، در یمن و سوریه و فلسطین، آیا کتمان اینها و فریاد نزدن اینها گناه نیست؟ امروز صفحه 579 قرآن کریم، آیات 6 تا 25 سوره مبارکه انسان را تلاوت خواهیم کرد. «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9» إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10» فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً «11» وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً «12» مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً «13» وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلًا «14» وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا «15» قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً «16» وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلًا «17» عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا «18» وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً «19» وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً «20» عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً «21» إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً «22» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا «23» فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً «24» وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا «25»ترجمه: چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند و هر گونه بخواهند، آن را جارى مىسازند. آنان به نذر وفا مىكنند و از روزى كه شرش فراگير است مىترسند. و غذاى خود را با آن كه دوستش دارند، به بينوا و يتيم و اسير مىدهند. (و مىگويند:) ما براى رضاى خدا به شما طعام مىدهيم و از شما پاداش و تشكّرى نمىخواهيم. همانا ما از پروردگارمان، به خاطر روزى عبوس و سخت، مىترسيم. پس خداوند آنان را از شرّ آن روز مصون دارد و آنان را با شادى و سُرورى بس بزرگ روبرو كند. و به سبب صبرى كه كردند، بهشتى بزرگ و پوششى از حرير پاداششان دهد. در حالى كه در آن بر تختها تكيه زدهاند، در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى. و سايههاى درختان بر سرشان نزديك و خوشههاى ميوه در دسترس آنان. بر دور آنان ظرفهاى نقرهفام و تنگهاى بلورين گردانده شود. بلورهايى از نقره كه در اندازههايى (معيّن و متفاوت) اندازهگيرى كردهاند. در آن بهشت، جامى نوشانده مىشوند كه با زنجبيل آميخته است. چشمهاى در آنجا است كه سلسبيل ناميده مىشود. و پسرانى هميشه جوان، (به خدمت) بر آنان مى گردند، هرگاه آنان را بينى، پندارى مرواريدهاى غلطان و پراكنده اند. و چون آنجا را بنگرى نعمتى فراوان و سلطنتى بزرگ مىبينى. بر اندامشان جامه هاى سبز از ديباى نازك و ضخيم است و با دستوارههاى نقره زينت شدهاند و پروردگارشان شرابى طهور (پاك و پاككننده) به آنان مىنوشاند. همانا اين جزايى است براى شما و سعيتان مورد سپاس است. همانا ما خود قرآن را بر تو فرو فرستاديم. پس در برابر حكم پروردگارت صبر پيشه كن و از هيچ گنهكار يا كفران پيشه اطاعت مكن. و در هر صبح و شام، نام پروردگارت را ياد كن. شریعتی: حسن ختام فرمایشات شما را میشنویم.حاج آقای حسینی قمی: در مورد شخصیت مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی واقعاً سخن فراوان است. یکوقتی حدود صد سال پیش یک کسی حرفی زد، گفت: شیعه طایفه کوچکی بودند و اینها منقرض شدند و آثار قابل توجهی از آنها باقی نمانده است. وقتی این جمله در کتابی منتشر شد، سه شخصیت بزرگ وقتی این حرف را شنیدند، نشستند و تصمیم گرفتند جواب عملی بدهند. یکی مرحوم آیت الله سید حسن صدر(ره) بود که کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» علومی که شیعه مؤسس آن بود. دوم مرحوم آیت الله العظمی کاشف الغطاء کتاب «المراجعات و المطالعات» را نوشت. سوم مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی دو کتاب نوشت «الذریعه الی تصانیف الشیعه» 55 هزار کتابی که شیعه تا آن روز نوشته است، با قدرت خود جمع آوری کرد، 55 هزار کتاب را در 29 جلد الذریعه جمع آوری کرد. کتاب دوم «طبقات اعلام الشیعه» است. هفده جلد است. دو تألیف ایشان 46 مجلد است. جمعاً ایشان 24 تألیف دارد و دو تألیفش 46 جلد شده است. آمد نشان داد این کتابهای شیعه است. این آدم فقیه که درس مرحوم آخوند خراسانی رفته، درس شیخ الشریعه اصفهانی رفته است. عملاً از مکتب اهلبیت دفاع کنید. دانشمند مسیحی به نام یوسف اسعد در کتابش نوشته است و قسم میخورد: به خدا قسم اگر در قرن چهاردهم شیعه هیچ چیزی نداشت جز این سه عالم، یک مرحوم آقا بزرگ تهرانی، علامه سید محسن امین که اعیان الشیعه دارد، سوم علامه امینی با الغدیر، اگر شیعه در قرن چهارم هیچی نداشت جز این سه عالم بزرگ، برای عظمت شیعه کافی است.در حالات ایشان هست که به کتابخانه میرفت، میگفتند: شب است و میخواهیم در کتابخانه را ببندیم، میگوید: در را ببندید. در را میبستند و ایشان برای خود غذا میبرد. گاهی تعطیلات آخر هفته ایشان چند روز در کتابخانه میماند با در بسته و کارهایش را انجام میداد. صاحب اعیان الشیعه، سید محسن امین که خیلی پر تلاش است، میگوید: یک شب من ایشان را دیدم، چهار و نیم شب بود، گفتم: من خوابم گرفته است، شما نمیخوابید؟ گفت: ما برای خوابیدن در دنیا نیامدیم. گفت: من خوابیدم، دوباره از خواب بیدار شدم، دیدم ایشان مشغول کار است. آیت الله العظمی شبیری زنجانی در کتابشان است، میگویند: ایشان صد سال عمر کردند، شصت سال برای الذریعه زحمت کشید. از ایشان میپرسیدند: حال شما چطور است؟ گفت: الحمدلله، همه چیز خوب، خیلی از مریضیهایی که دیگران دارند، من ندارم. ولی ایشان در اثر مطالعات زیاد اشک چشمش قطع نمیشد. گفت: مشکلم این است که وقتی میخواهم بنویسم اشک چشمم دائماً جاری است و نمیتوانم بنشینم و باید مقابلم بگیرم و بنویسم. همه کارهای خودش را کرد و آخر عمر تمام کتابخانهاش را برای استفاده عموم مردم وقف کرد. در مقدمه الغدیر علامه امینی نوشته است: خدایا از عمر من کم کن و به عمر علامه امینی اضافه کن.شریعتی: انشاءالله همه علمای عزیز ما مهمان سفره پر برکت علی (ع) باشند.«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»